سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر
اگر می خواهید سلامت خود را تقویت کرده و وزن بیشتری کم کنید اولین چیزی که باید به آن توجه کنید سوخت و ساز بدن است که تاثیر زیادی بر سلول هایی که با انرژی و مواد مغذی تامین می شوند دارد.
وب سایت بدونیم: اگر می خواهید سلامت خود را تقویت کرده و وزن بیشتری کم کنید اولین چیزی که باید به آن توجه کنید سوخت و ساز بدن است که تاثیر زیادی بر سلول هایی که با انرژی و مواد مغذی تامین می شوند دارد. اختلال عملکرد متابولیسم معمولا باعث اضافه وزن می شود.

در این جا لیستی از عادت های خوبی که باعث بالا بردن سرعت متابولیسم بدن می شوند آورده ام.

برای وعده های غذایی برنامه ریزی کنید

بدن ما انسان ها زیرک است و انتظار دارد که در زمان های معینی تغذیه شود. بدن قبل از تغذیه انرژی خود را مصرف می کند چون می داند که به زودی انرژی دریافت خواهد کرد. اما اگر برنامه غذایی نامنظمی داشته باشیم بدنمان انرژی را مصرف نمی کند بلکه ذخیره می کند چون مطمئن نیست که آیا بزودی انرژی دریافت خواهد کرد یا خیر. هر 3 الی 4 ساعت غذا خوردن به بدن کمک می کند تا تمام انرژی خود را مصرف کند.

عادت هایی که متابولیسم بدن را تقویت می کند

مایعات بیشتری بنوشید

مصرف مایعات به اندازه کافی به متابولیسم بدن کمک زیادی می کند.وقتی بدن شما از آب محروم باشد کالری کمتری می سوزانید و علاوه بر آن کبد روی بازگرداندن آب ذخیره تمرکز می کند و توجهی به سوزاندن چربی نمی کند. به همین دلیل باید مایعات بیشتری بنوشید. اگر عادت به مصرف زیاد آب ندارید چای مصرف کنید. چای سبز برای به دست آوردن رطوبت روزانه بسیار مفید است.

لبنیات دوست شماست

لبنیات سرشار مواد مغذی مفید برای ساختن عضلات است. کلسیم موجود در لبنیات نقش بسیار مهمی را در متابولیسم بدن ایفا می کند.

فعالیت جسمی داشته باشید

هر نوع فعالیت جسمی از جمله: پیاده روی، دو، رقص، ورزش در باشگاه منجر به بالا رفتن سرعت متابولیسم می شود. ورزش های قدرتی بهتر هستند زیرا بافت های عضلانی را سریع تر رشد می دهند. عضلات ما حتی هنگام استراحت نیاز به انرژی دارند به همین دلیل بهترین راه برای بالا بردن سرعت متابولیسم بدن انجام دادن ورزش های مقاومتی به طور منظم است.

صبح ها زود بیدار شوید

نور خورشید بر متابولیسم بدن تاثیر زیادی دارد. نور خورشید صبحگاهی به بدن کمک می کند تا فرآیندهای بیولوژیکی را که وابسته به تغییرات شب و روز هستند و در مصرف انرژی بسیار مهم می باشند را تنظیم کند.

عادت هایی که متابولیسم بدن را تقویت می کند

کربوهیدرات ها را قطع نکنید

هیچوقت رژیم زیاد سخت نگیرید تا مجبور شوید کربوهیدرات ها را کاملا قطع کنید. بدن ما به منظور سنتز سروتونین نیاز به مقداری کربوهیدرات دارد. کمبود کربوهیدرات بر فعالیت های مغز تاثیرات منفی دارد و در بدن ایجاد استرس می کند. درست است وزن کم می کنید اما این کاهش وزن به دلیل کم آبی بدن است نه سوختن چربی.

هله هوله نخورید

اگر از طرفداران چیپس، ساندویچ و شیرینی هستید باید این واقعیت را بدانید که مصرف مرتب این غذاها سرعت متابولیسم بدن را کاهش می دهد. انرژی ای که از غذاها دریافت می کنیم معمولا 3 الی 4 ساعت باقی می ماند. سپس بدن با سوزاندن چربی شروع به مصرف این انرژی می کند. خوردن این هله هوله ها مانع سوختن چربی در بدن می شود به همین دلیل وزن اضافه خواهید کرد.

نمک ید دار مصرف کنید

نمک دریایی نمی تواند مکملی برای نمک ید دار باشد. کمبود ید در بدن بر تیروئید تاثیر می گذارد و همچنین برای متابولیسم بدن تاثیراتی منفی خواهد داشت.

غذاهای ارگانیک بخورید

غذاهای غیر ارگانیک با افزودنی های مختلف، حیواناتی که با هورمون های رشد و آنتی بیوتیک پرورش داده می شوند، گیاهانی که با کودهای معدنی پرورش داده می شوند و… این ها غذاهای وسوسه انگیزی نیستند اما تمام غذاهایی که اکنون مصرف می کنیم اینگونه تهیه شده اند. سعی کنید عاقلانه غذا بخورید.

عادت هایی که متابولیسم بدن را تقویت می کند

حواستان به مقدار آهن بدن باشد

فقر آهن منجر به کمبود اکسیژن در عضلات می شود که سلامت بدن را تضعیف می کند. اگر برنامه غذایی شما آهن یافت نمی شود گوشت، ماهی و سیب بخورید.
 
استرس نداشته باشید

بیشتر مشکلات متابولیسمی بدن به دلیل ناتوانی ما در مبارزه با استرس ایجاد می شود. هنگامی که استرس داریم تیروئید سرعت متابولیسم را پایین می برد و منجر به افزایش وزن می شود.

نظر

از همون صبح که رفتم خیری سرم پشتی میزی کار نیشستم , دل و دماغی آنچنانی نداشتم. آژانس گرفته بودم که مثلا زود برسم , آ تاخیری کار نداشته باشم, این راننده آژانسیم رفت دورتادوری اصفانا تابید آ هرچی چراغ قرمز بود رسد کرد آ بعدش اومد به محلی کاری ما.
اینم از شانسی ماس دیگه.

بیخیال . بزار از این اولی صبحی اخلاقمون کبود نشد. بیخیالش .
نشستم پشتی میز آ زدم با پا سیستمم رو روشن کردم. این الهه دماغ درازه هم توو اتاق بود. امروز رژشون با بندی کفششون هماهنگ شده بود آ سایه چشمشون با خطی دومی جورابشون. خط دوری لبشونم با رنگی آدامسشون. امروز به بهونه ی آموزشی نیمیدونم چی چی اومده بودن بالا سری شازده کوچولویی که تازه داره استخدام میشه. وز وزش هنوز آزار میداد .

نزدیکای ظهر بود که این مرضیه خانوم یه پاکت نون خشک ترد آورد به همگیمون تعارف کرد , خب میل نداشتم. بر نداشتم. اونو گذاشت آ یه پاکت شکلات آورد , از این برداشتم. دوتا . اولی را گذاشتم تو دهنم آ یه گازیم زدم.

خوش مزه بود اما ...............
اما انگار زیادی صفت بود. نمیدونم چرا..............
با احتیاط آوردم توو دستمآ یه نیگاه انداختم ..........
یا ابالفضل...........

دندونم.
روکشی دندونمس.............

با یه ناله ای از عمق جان گفتم. مرضیه..................شکلاتت صورتی بود اما ...........

چهارصدهزار تومن پام دراومد........

چهارصدهزار تومن بیشتر شد.

عینی مادر. (مادربزرگم) دندونما گرفته بودم توو دستم. لیوانما پری آب کردم آ دندونما توش. خب چیکار کنم؟! کار دیگه ای به عقلم قد نمیداد.

دلم براتون تنگ شدس. تنگ.هنوز نبودنتون رو باور ندارم. دلم میخواد در تمومی لحظه های دلتنگی گرمای نفستون رو احساس داشته باشم

.صدای وبلاگش دلنشین بود.......


نظر

بعدازظهر بود که یه تماس تلفنی باهم داشتیم. هنوز سری کار بودم آ داشتم فسفرای مغزما ماساژ میدادم. از یاسی پرسیدم کوجاییند؟ که فهمیدم زدن از شهر بیرون آ راهی قم شدن. خوش به حالشون دارن میرن زیارت, اونم ایامی میلادی خانم ,حضرت فاطمه معصومه(س).

مهمونای بامزه ای بودن:

-بی برنامه آ بیخبر قبلی اومدن==)× منم همینا بهونه کردم آ راحت رفتیم بیرون شام.
_هرچی مسیرمون به چهارباغ میخورد ==)× منم از اون اول تا آخرش از بلاهایی که این تهرونیا سری ما اصفانیای مظلوم آ بی زبون آوردن میگفتم.
_هرچی از اون اولش تا آخرش به روش های مختلف پرسیدم آ پرسیدم نتونستم بفهمم برا چی چی اومده بودن اصفان==)×منم سعی کردم فقط روش دور زدن ازشون یادبگیرم.
_هرچی به انواع آ اقسامی روشهای تجاری آ تبلیغاتی جوون کندم نشد که نشد یه دوزاری توو بازاری اصفان خرج نکردن ==)× منم عوضش توو رستوران که میرفتیم به روشهای لطیف آ دوستانه فقط به اندازه ی یه دست توو جیب کردن تاخیر داشتم.
_چشمشون که به زاینده رود افتاد شروع کردن به نوچ نوچ کردن ==)× منم هرچی پرسیدن پس آباش کوو. عرض کردم واااااا مگه شیرآبی که صبح باز کردین تا وضو بیگیرین تووش آب نبود؟

خلاصه مهمونای خوش رنگی بودن. خوش گذشت . جادون خالی.

جای نینی هاشونم خالی بود.


نظر

مهمونای تهرونیم ظاهراَ کاری اداری , شایدم غیری اداری داشتن. منا رسوندن تا محلی کارم آ خودشون رفتن دنبالی کاری که بخاطرش اومده بودن اصفهان. بندگانی خدا خیلی به زحمت افتاده بودن. ولی خب دیگه نیمیتونستم امروز مرخصی بیگیرم, به جانی خودم نباشه-به جانی شوما نیمیشد, بهم مرخصی نمیدادن.

به یاسی گفتم :خب ناهار چیکار میکنین؟ کوجا قرار بزاریم؟
یاسآیوسف یه نیگاهی بهم کردن آ قرار شد نزدیکای ظهر باهم وعده کنیم.

ساعت از یازده گذشته بود که آبدارچی شرکت اومد آمار نهار روبگیره. یه جوجه بدونه مخلفات سفارش دادم ولی گفتم از منو یوخده صبر کن شاید کنسلش کنم. آ شروع کردم با اس-ام-اس با رفیق آ رفقا تهرونی تنظیم کردنی برنامه ناهارمون آ گفتم :باباجون پس چیطور شد؟؟؟ من همینجا ناهار بیگیرم؟ یابیام باهم بریم بیرون؟آقا یوسف میخواست الا و بلا بره بریونی اعظم. هرچی نصیحت کردم که بابا اولا که بریون چربس خب نیست. دوما حالا چرا بریونی اعظم؟مگه قحدیس؟حالا یه امروزا کوتاه بیایین آ بیایین بریم لبی زاینده رود توو پارک یه نون آ پنیر هندونه مهمونی من . میچسبدااا
نشد که نشد .

یه اجازه ی یکساعتی گرفتم آ زدم از شرکت بیرون. اینا هنوز میخواستن برن چهارراه تختی(همون دروازه دولت خودمون) بریونی بخورن.ترافیکی بود که نگو. قبلش گفدم که من از بریون بدم میاد. خلاصه منا جوجه مهمون کردن آ خودشون دوتا بریونی خشک. بندگانی خدا . عجب مهمونایی مظلومی بودن.  

جدیا ....... آدم اگه درست عمل کنه. مهمون دار که میشه نه تنها خرجی براش نداره, بلکه میتونه کمک خرجی جیبشم باشه. وقتی که میگن مهمون رحمتی خداس همینس دیگه. 

 وقتی مهموندار میشین توو برنامه ریزیادوون حواسدون جمع باشد که روبرو جیبدون روو سفید شین.


نظر

مسیرم جوری بود که از دروازه شیراز رد میشدم آ میرفتم دنباله رودخونه آ از اونجام خیابونی توحید آ بعد به سمتی دروازه تهرون.
یه نیم ساعتی به اذون داشتیم که توو خیابونی توحید پارک کردم تا مامانم برند دندونپزشکی . یوخده بیشتر از یک ساعت طول کشیدآ من این همه وقت توو ماشین منتظری مامان خانوم.
اولش :خودما با موبایل آ یوخده جزوه های درسی خودما مشغول کردم. اما هرچی ساعتا نیگاه میکردم انگار این شمارشگرا ساعت جون نداشتن برن جلو...
بعدش: بلند شدم یوخده توو خیابون پیاده روی کنم آ ضمنش به چندتا سوپری سر بزنم.که دیدم اوه اوه اینجا خربزه که توو محله خودمون از گرونفروشا میخریم 2هزارتومن آ از با انصافاشون میخریم 1700 تومن ... اینجا قیمت زدس 2 هزارآ هفتصد تومن. اوووووووووووه چه خبرس ؟ توو این محله ها چقد گروون فروشی آ خرید سنگین افتخارس.
خب بیخیال منم فقط یه بستنی لیوانی 800 تومنی که توو محله خودمون میخرم 700 تومن خریدم تا بلکی بخورم آ مخی داغ کردما یوخده خنکش کنم.

بستنی را اوردم آ نیشستم توو ماشین بُخورم, هنوز قاشوقی اولی از گلوم پایین نرفته بود که صدا داد آ بیدادی دوتا جوون رووما برگردوند. نفهمیدم آقا پسر, به دختر خانومی که ظاهراً خانومش بود چی چی گفت که دختر خانوم با یه لحنی تندی با دادآ بیداد سری فحشا کشید به آقاپسر که فلان فلان شده دارم بهت میگم من با اونا نبودم. اصلا کاری بهشون نداشتم ......... آخری دادآبیدادشونم آقا پسر راهشا کشید از یه طرف آ دختر خانوم هم از جهت مخالف........ با خودم گفتم : خب هر عملی عکس العملی دارِد دیگه؟! خب اینم جوابی اون همه عریان بازیایی خودمونس دیگه......

 وقتی چه دختر.....چه پسر همه ی زیبایی هاشون رو برای جلوه نمایی و جلب توجه عریان میکنن تنشون همیشه میلرزد که زنشونم دلی چندتا را بردس یا دلی شوهرشون برای چندتا خوشگلتر از خودشون رفدس....... آخه دست بالای دست بسیار است.
 مگه نه؟!........

 اینا دنیاشون همیشه کبودس